چرا نباید حرف دلمان را به هر شخصی بزنیم؟

نقل قولی وجود دارد که من به آن پایبند بوده ام.

ممکن است در مورد دلیل این نقل قول تعجب کنید.

بنابراین بیایید به این نقل قول نگاه کنیم.

“به کسی حتی روح شما اجازه ندهید ، رازهای شما را بشناسد.”

مخفی کردن آنچه که نمی خواهید علنی کنید ، برای شما بسیار ساده تر است. می دانم ، به شما گفته شده است که بدبختی های خود را به اشتراک بگذارید تا بتوانید احساس بهتری داشته باشید اما این اتفاق نمی افتد.

ذهن ما چیزهای طولانی را به خاطر می آورد که مدتها با آنها در ارتباط هستیم. اگر همیشه در مورد آن مرحله دردناک صحبت کنیم ، پس چگونه آن را فراموش خواهیم کرد؟ و اگر فراموش نخواهیم کرد چگونه احساس خوبی می کنیم؟

حرف دل خود را با مردم به اشتراک می گذارید و آنها در نهایت باعث پشیمانی شما می شوند. آنها تمام وقت به شما یادآوری می کنند یا با تسلی بخشیدن به شما یا شرمنده کردن شما در جمع.

و به این ترتیب گذشته ای که می خواهید فراموش کنید جای خودش را در ذهنتان می گیرد. و هنگامی که اعتماد شما به افراد شایسته اشتباه باشد،باعث می شود حرف دل یا رازتان عمومی شود و دیگران نیز از آن خبردار شوند و حتی کسانی که دوستنداشتید راز شما را بدانند ممکن است به گوششان برسد.

هر شخصی قابل اعتماد نیست برای اینکه حرف دلتان را به او بگویید و ممکن است بعدها برایتان دردسر شود.

به اشتراک گذاشتن راز خو حتی با یک فرد دیگر در نهایت باعث هیاهو می شود.

من بارها این کار را امتحان کرده ام. اما خوشبختانه آن رازها چیزهای چندان بزرگی نبودند.

رویدادهایی در گذشته دارم که به من صدمه زدند و باعث پشیمانی من شدند اما اعتراف کردن آنها در مقابل جهان یا هر شخصی باعث از بین رفتن آن خاطره نمی شود. در عوض ، آن را تبدیل به یک حافظه بلند مدت برای من می کند.

این همان دلیلی است که قربانی تجاوز جنسی چیزی نمیگوید زیرا آنها می ترسند موضوع شهر شوند.

این باعث می شود که از قدم زدن در خیابانی که همه یا با آنها ابراز همدردی می کنند یا آنها را تحقیر می کنند ، احساس شرمندگی کنند. چه کسی دوست دارد همه ی شهر یا افرادی در مورد کارهایش صحبت کنند آن هم اگر صحبت منفی باشد.من هیچ کس را فرض نمی کنم که همچین چیزی را دوست داشته باشد.

حقیقت وحشتناک این است که ما انسان ها تمایل داریم در مورد درد دیگران صحبت کنیم به هر معنایی که برای ما هیچ هزینه ای نداشته باشد. اما با یادآوری گذشته او ، بر درد قربانی می افزاییم.

در اینجا ، من به شما نمی گویم که ذهن خود را منحرف کنید. اما بگذارید که زخم ها به جای اینکه هر بار دیگر جلوی دیگران باز شوند، در تنهایی بهبود یابد. هنگامی که ما حرف دلمان را برای بهبودی یا سبکتر شدن خودمان به آنها می گوییم، خواه ناخواه آنها بیشتر به ما صدمه می زنند.

طبق گفته روانشناسان شناختی اگر چیزی دیگر در استفاده روزانه شما نیست ، به احتمال زیاد شروع به فراموشی خواهید کرد. بهترین راه برای بهبود حافظه ، یادآوری همان چیزها ، بارها و بارها است.

بازیابی یک خاطره به مرور زمان آن را قوی تر می کند. بنابراین اگر نمی خواهید اسرار گذشته خود را به یک خاطره بلند مدت تبدیل کنید. با یادآوری مجدد و دوباره آن ، صحبت کردن با دیگران در مورد آن یا فکر کردن درباره آن در ذهن خود ، آن را مرتباً بازیابی نکنید.

آیا می دانید چرا مردم اصرار دارند در صحبت کردن ، فکر کردن و گوش دادن به چیزهای مثبت باشند زیرا اعمال و احساسات ما به طور مستقیم از آنچه صحبت می کنیم ، آنچه ما گوش می دهیم و فکر می کنیم تحت تأثیر قرار می گیرد.

حقیقت وحشتناک این است که ما انسان ها تمایل داریم در مورد درد دیگران صحبت کنیم به هر معنایی که برای ما هیچ هزینه ای نداشته باشد. اما با یادآوری گذشته خود ، بر درد قربانی می افزاید.

در اینجا ، من به شما نمی گویم که ذهن خود را منحرف کنید. اما بگذارید که زخم ها به جای اینکه هر بار دیگر جلوی دیگران یا تنهایی باز شوند ، بهبود یابد. هنگامی که ما زخم را برای بهبودی نمی دهیم ، آنها بیشتر به ما صدمه می زنند.

طبق گفته روانشناسان شناختی. اگر چیزی دیگر در استفاده روزانه شما نیست ، به احتمال زیاد شروع به فراموشی خواهید کرد. بهترین راه برای بهبود حافظه ، یادآوری همان چیزها ، بارها و بارها است.

بازیابی یک خاطره به مرور زمان آن را قوی تر می کند. بنابراین اگر نمی خواهید اسرار گذشته خود را به یک خاطره بلند مدت تبدیل کنید. با یادآوری مجدد و دوباره آن ، صحبت کردن با دیگران در مورد آن یا فکر کردن درباره آن در ذهن خود ، آن را مرتباً بازیابی نکنید.

آیا می دانید چرا مردم اصرار دارند در صحبت کردن ، فکر کردن و گوش دادن به چیزهای مثبت باشند زیرا اعمال و احساسات ما به طور مستقیم از آنچه صحبت می کنیم ، آنچه ما گوش می دهیم و فکر می کنیم تحت تأثیر قرار می گیرد.

اگر شما همیشه به آن واقعه گذشته گوش فرا دهید و مغزتان همیشه به آن فکر کند شما بدبخت خواهید شد و یا دچار افسردگی می شوید.

به شخصه اسرار کودکی دارم که ترجیح می دهم حتی به خودم نگویم. بنابراین می توانید فرض کنید که این مباحث چقدر تأثیر دارند. اما به تدریج آنها را فراموش می کنم و آنهادیگر مرا اذیت نمی کنند.

من نمی خواهم فقط به دلیل برخی اتفاقات گذشته به رویاهای آینده ام آسیب برسانم.

“بهترین راه برای پنهان کردن اسرار این است که آنها را در قلب خود نگه دارید تا در ذهن مردم.”

وقتی مردم از من سؤال می کنند ، “می توانید  حرف دل من را گوش دهید”

می گویم ، “نه ، لطفا به من نگویید. احتمالاً من به کسی می گویم. ”

نگه داشتن راز شخصی که کسی به شما محول کرده است در صدر لیست قرار دارد. هرچه ترس از اعتماد شما به آنها بیشتر شود ، بیشتر بر راز تأثیر می گذارد. بیشتر ما در پایان به حداقل یک شخص دیگر می خواهیم رازهایی را که قرار بود نگه داشته باشیم بگوییم ، و از آن ها بخواهیم این راز را به کسی نگویند.

این فقط زمانی اتفاق نمی افتد که شخصی در مورد رفتار یا خواسته های خود به شما اعتماد کند. در اینجا سناریوهای دیگری وجود دارد که انتظار می رود چیزی را که می دانید به دیگران نگویید:

مدیران نمی توانند در مورد اقدامات آینده که بر زندگی آنها تأثیر خواهد گذاشت ، به کارمندان بگویند.

یک گروه فرعی از یک گروه ، تیم ، واحد خانوادگی یا گروه بزرگتر در حال برنامه ریزی عملی است که می تواند بر سایر اعضای گروه تأثیر منفی بگذارد.

شما درباره یک مهمانی غافلگیرکننده ، هدیه یا جایزه ای می دانید که نمی توانید در مورد آن به دوست خود بگویید.

شما می دانید راز شما به حفظ خواسته شخص دیگری که به شما اهمیت می دهد صدمه می زند.

فکر کردن در مورد حرف دل تان می تواند بر سلامتی شما تأثیر بگذارد!

هنگامی که در حالت استراحت هستید ، ذهن شما تمایل دارد که در گذشته به موقعیت های حل نشده و یا اتفاقات بد که ممکن است در آینده روی دهد ، سرگردان باشد.

از آنجا که هدف اصلی مغز شما محافظت از شما است ، وقتی به شما اجازه می دهد به سمت افکار منفی گرایش پیدا کنید که تنها باشید. نظریه سرکوب فکر ، دانیل وگنر ، روانشناس اجتماعی می گوید: وقتی سعی می کنیم به چیزی فکر نکنیم ، اغلب فقط به فکر بیشتر درباره آن می پردازیم. پروفسور مایکل اسلیپیان ، نویسنده اصلی تحقیق در مورد اسرار ، گفت: بزرگترین استرس زا این است که “… همه اوقات یک راز فقط در افکار ما وارد می شود و به فکر ما نفوذ می کند.”

برای اینکه نخواهید حرف دلتان را به کسی بگویید

یکی از این تکنیک ها را امتحان کنید:

راز را در یک ژورنال شخصی بنویسید.

کارهایی را که ممکن است انجام دهید ، پس از اتمام نوشتن راز انجام دهید.

نوشتن می تواند در کشف و تسکین احساسات به شما کمک کند.

نوشتن افکار خود همچنین به شما کمک می کند تا دیگر لازم نباشد حرف دل خود را به کسی بگویید.

اگر میخواهید حرف دلتان را با کسی در میان بگذارید حتما به کسی بگویید که به او اطمینان کامل دارید تا بعد از گفتن باعث پشیمانی شما نشود.

می توانید راه های برخورد مستقیم با پیامدهای احتمالی را بهتر پیدا کنید.

تمرکز خود را به چیزی بیشتر از بیان حرف دلتان تغییر دهید.

احساسات خود را با موسیقی تغییر دهید یا موسیقی کارکنید تا در مورد موضوعی که در دلتان است و فکر شما را مشغول کرده دچار اضطراب نشوید.

اگر کسی حرف دلش را به شما زده و احساس می کنید که نمی توانید آنرا به کسی بگویید به خود آن شخص مراجعه کنید و راجب آن موضوع بیشتر با هم صحبت کنید تا درگیری ذهنیتان راجب آن کمتر شود.

حتی صفحات آنلاین نیز وجود دارد که می توانید یک راز را فقط برای از بین بردن آن از دل خود به اشتراک بگذارید. رها کردن راز با غریبه ها بهتر از آن است که محکم آن را در ذهن خود نگه دارید.

از اسرار خود آگاه باشید و آنها را نگه دارید. اجازه ندهید که آنها انرژی ذهنی و جسمی شما را مصرف کنند. هنگامی که می توانید ، از شنیدن حرف دل افراد دیگر امتناع ورزید،تابتوانید بهتر مغز خود را نگه دارید.

editor.2

نویسنده از: ۱۴۰۰/۰۹/۲۴

دیدگاه خود را بنویسید

پنج − 1 =