داستان میلیاردر شدن یک مرد جنوبی
میلیارد شدن هر فردی در دنیا حکایت و داستان خاص خودش را دارد و اینکه از چه راهی کسب درآمد داشت تا به اینجا رسید به قول معروف هر ثروتی مسیر خود را دارد و هر ثروتمندی داستان و زندگی خودش را. در اینجا قصد دارم تا داستان میلیاردر شدن یک مرد جنوبی و از اهالی قشم را برایتان شرح دهم . در پایان داستان نتیجه اخلاقی آن خواهد آمد:
داستان میلیاردر شدن یک مرد جنوبی
زندگینامه, محمد زارعی, اهل قشم مردی که درحال حاضر ثروتش بیش از ۱۰۰ میلیارد تومان می باشد او در خاطراتش اینچنین می گوید:
من در یک خانه ۷۵ متری در قشم زندگی می کردم, و اغلب روزها تا ساعت ۲ می خوابیدم, شغلی نداشتم و اساسا کاری هم بلد نبودم, بعدازظهرها تا چند مغازه پیاده می رفتم چند نخ سیگار می کشیدم و از پشت ویترین مغازه ها به کفش و لباسها نگاه می کردم ولی توان خریدش را نداشتم, گاهی هم برای آموزش کسب درآمد از اینترنت و یا کسب و کارهای خانگی به سایت سر می زدم و مقالاتش را می خوانم و حسرت چگونه پول دار شدن در وجودم باقی می ماند.آخه من سواد درست و حسابی نداشتم تا مجموعه آموزش های آن را اجرا کنم البته بیشترش تنبل بودم .
ادامه داستان میلیاردر شدن یک مرد جنوبی
خلاصه با گذشت زمان دچار افسردگی شدید شده بودم از بی پولی و بیکاری برای فرار از شرایط موجود قرص می خوردم, تا اینکه یک روز در مغازه دوستم که همیشه از او نسیه خرید می کردم چشمم به جمله ای افتاد که نوشته بود:
«تغییر از درون تو آغاز می گردد و آن بیرون منتظر معجزه ای نباش آن معجزه خودت هستی»
این جمله در من جرقه ای بوجود امد, درونم تکان خورد, گفتم دیگر بس است, چرا من ثروتمند نباشم باید کاری کرد,
نباید نشست, خلاصه باید از جایی شروع می کردم.
داستان میلیاردر شدن یک مرد جنوبی و مشکلاتش :
خوب من باید چکار می کردم با انبوهی از مشکلات…نه سرمایه ای داشتم, نه پس اندازی, و نه حرفه ای بلد بودم,
برای همین, رفتم خانه پدری و با پدر درد دل کردم و یک زمین ۶۰۰۰ متری که در مرکز جمیره امارات داشت را به نامم زد,
و من سریع به قیمت ۱۰۰ میلیارد تومان فروختم و الان وضعم توپ است و جزو میلیاردرهای جنوب ایران هستم به همین سادگی .
نتیجه اخلاقی از داستان میلیاردر شدن یک مرد جنوبی
تو اینجا یا باید بابات پولدار باشه یا پارتی کلفت داشته باشی. البته اگر پدر زن پولدار گیر بیاری اونم عالیه .
چی چی رو باید از درون تکان خورد؟ دلتون خوشه به خدا …
دیدگاه خود را بنویسید