۱۰ روش برای پیدا کردن معنا در زندگی شغلی

شما از یک شغل ایدئال چه انتظاراتی دارید؟ پاسخ‌های متداول معمولاً شامل چنین مواردی است: کار خلاقانه و انعطاف‌پذیری باشد، حقوق و مزایای مناسبی داشته باشد، همکاران خوبی داشته باشم، امکان پیشرفت شغلی فراهم باشد و رفت‌وآمد به محل کار راحت باشد. اما در مورد معنا چطور؟

کلمه‌ی «معنی‌دار» به ندرت در آگهی‌های شغلی دیده می‌شود. شاید به این دلیل که ما فرض می‌کنیم که حقوق و مزایای مالی و امکان پیشرفت شغلی برایمان کافی است. اما تحقیقات نشان می‌دهد که اگرچه منافع شخصی در مورد انتخاب شغل یک محرک کلیدی است، اما معنای واقعی در زندگی شغلی از این حس ناشی می‌شود که کاری که ما انجام می‌دهیم تغییرات مثبت و معناداری در زندگی دیگران ایجاد کند.

آیا فعالیت‌های شغلی شما برایتان معنادار است یا اینکه نسبت به کارتان احساس پوچی دارید؟ طبق نظرسنجی‌های موسسه‌ی گالوپ در سال ۲۰۱۵، کمتر از یک سوم کارمندان در سطح جهان به‌طور کامل به شغل خود علاقه‌مندند و انجام وظایف شغلی‌شان به آن‌ها حس معنادار بودن می‌دهد.

مطالعات موسسه گالوپ همچنین نشان داد که حقوق افراد هم در ایجاد حس معنا برای کارکنان عامل چندان تأثیرگذاری نیست، چون پول به تنهایی همیشه یک محرک انگیزشی پایدار نیست. علاوه بر این سمت و عنوان شغلی افراد هم هیچ ارتباطی با ایجاد حس معنا یا انگیزه ندارد.

انسان در جستجوی معنا

بنابراین، تا حدودی قابل‌درک است که چرا برخی از افراد با وجود دریافت حقوق بسیار خوب و کار کردن در محیط‌های دل‌نشین و راحت، نسبت به کارشان احساس تعهد نمی‌کنند، در حالی که برخی افراد دیگر می‌توانند با وجود شرایط مالی و رفاهی بسیار پایین‌تر در محیط کارشان احساس تعهد و رضایت را تجربه کنند.

اکثر کارکنان در سرتاسر جهان به‌طور متوسط در هفته بین ۳۵ تا ۴۰ ساعت کار می‌کنند. این مقدار برابر است با حدود ۸۰۰۰۰ ساعت در طول عمر کاری یک نفر و این مقدار بدون شک بیشتر از زمانی که احتمالاً با فرزندان یا خانواده‌ی خود سپری می‌کنید.

با توجه به این مقدار وقتی که در زندگی خود صرف کار کردن می‌کنید، فراتر از حقوق و دستمزد، کار شما قرار است چه چیزی به شما بدهد؟ پاسخ این پرسش همان چیزی است که این مقاله سعی دارد آن را برای شما تشریح کند.

در ادامه‌ی این مقاله از دیجی‌کالا مگ، ابتدا به بررسی مفهوم معنا در زندگی شغلی و حرفه‌ای می‌پردازیم و سپس مجموعه‌ای از تجربیات معنادار در این حیطه را مرور می‌کنیم و در انتها برخی از مهم‌ترین منابع خلق معنا در زندگی حرفه‌ای را به شما معرفی می‌کنیم. با ما همراه باشید.

معنا و انگیزه

معنا در زندگی شغلی

یافتن معنا در محل کار همیشه آسان نیست. این کار برای کسانی که در مشاغل کاربردی مشغول به خدمت هستند مثل پزشکان، معلمان، پرستاران و خلبانان، تا حدودی آسان‌تر است. مفهوم کاربردی بودن شغل رابطه‌ی نزدیکی با معنادار بودن آن حرفه دارد، زیرا در این نوع مشاغل اقدامات ما زندگی دیگران را بهبود می‌بخشد و این عمل به خودی خود معنادار و باارزش است.

از طرف دیگر بسیاری از ما در صنایعی کار می‌کنیم که انتزاعی و مبهم هستند، جایی که حس سودمندی و معنا بیشتر مفاهیمی ذهنی تلقی می‌شوند تا عناصری عینی و قابل رؤیت. در این صنایع، مشاغل بی‌شماری ممکن است یک شبه از چرخه‌ی اشتغال حذف شوند و بدون هیچ مشکلی دنیا به کار خود ادامه دهد.

برای بسیاری از ما، دلیل اصلی که هر روز صبح از رختخواب خود بیرون می‌آییم و به محل کارمان می‌رویم این است که به پول احتیاج داریم. ما زمان و تخصصمان را با حقوق دریافتی خود مبادله می‌کنیم. حقوقی که سطحی از آسایش مادی و رفاه را در خارج از محل کار برایمان فراهم می‌کند.

ما همچنین می‌دانیم که سخت‌کوشی و عملکرد خوب می‌تواند منجر به ایجاد موقعیت‌های شغلی بهتر با حقوق بیشتر شود که به نوبه‌ی خود باعث افزایش قدرت و موقعیت اجتماعی ما می‌شود. اینها همه نمونه‌هایی از انگیزه‌های بیرونی هستند یعنی انگیزه‌هایی که خارج از خود فرد ایجاد می‌شود.

از سوی دیگر، انگیزه‌ی درونی از درون فرد می‌آید و بسیار غنی‌تر است. این مورد می‌تواند شامل انگیزه‌ای باشد که یک پزشک برای نجات جان یک انسان دارد، یا حس پاداشی که معلم با دیدن یادگیری و رشد دانش آموزان خود احساس می‌کند. این تجربیات ارتباطی با منافع مادی ندارند، بلکه وجود ما را در سطح عمیق‌تری لمس می‌کنند.

تقریباً همه کارهای که دستمزد دارند، انگیزه‌ی بیرونی هم دارند، اما برای اینکه یک شغل واقعاً معنادار باشد، باید انگیزه درونی هم داشته باشد. یافتن چنین مشاغلی البته همیشه آسان نیست.

معنا و حس خوشبختی

زنان آلفا

خوشبختی و حس معنا اغلب عناصری به هم پیوسته‌اند، اما دو عنصر یکسان نیستند. حس خوشبختی و شادی جزء حیاتی یک زندگی کاری سالم است، اما برای اینکه این احساسات مثبت در درازمدت پایدار باشد، شما به وجود حس معنا نسبت به شغلتان نیز نیاز دارید.

اگر کار خود را بی‌معنی می‌دانید، ممکن است در زندگی کاری‌تان گاهی لحظات شادی نیز داشته باشید و احساس خوشبختی کنید، اما این حس خوشبختی هیچ زیربنایی ندارد و طبیعتاً دوام چندانی هم نخواهد داشت. با این حال، اگر شغل خود را معنادار بیابید، در روزهای خوب و بد، حس رضایت و خوشبختی در کنار شما می‌ماند و با وجود فراز و نشیب‌های شغلی خللی در این احساس ایجاد نمی‌شود. در هر صورت، با وجود حس معنا روزهای بد برای شما راحت‌تر می‌شوند، زیرا شما باور دارید که کاری که انجام می‌دهید مهم و تأثیرگذار است.

یافتن معنا در زندگی شغلی

معنا در زندگی شغلی

اگرچه همه‌ی ما نمی‌توانیم جراح قلب، معلم یا مددکار اجتماعی باشیم، اما خبر خوب این است که تقریباً در هر شغلی می‌توان معنا و مفهومی انسانی و عمیق پیدا کرد. فقط باید کمی عمیق‌تر کاوش کنید.

برای انجام این کار، باید درباره نقشی که کار در زندگی ما ایفا می‌کند، تجدیدنظر کنیم. اکثر مردم به‌طور طبیعی کار را با منافع مالی، موفقیت یا قدرت مرتبط می‌دانند، اما کلید یک شغل معنادار می‌تواند برعکس این موارد باشد. در واقع تمرکز شما باید بر ابعادی از کارتان باشد که از طریق آن‌ها می‌توانید به دیگران کمک کنید.

برای یک جراح قلب یا مددکار اجتماعی، این کار آسان است. آن‌ها به واسطه‌ی کارشان زندگی دیگران را نجات می‌دهند و رنج انسان‌ها را تسکین می‌دهند. اما در مورد کسانی که کارشان مستقیماً با کمک کردن به دیگران ارتباطی ندارند، این مسئله می‌تواند به معنای لبخند رضایت یک مشتری یا کمک کردن به یک همکار در انجام وظایفش باشد. مفید بودن برای دیگران کلید یافتن معنا و رضایت طولانی‌مدت از زندگی شغلی‌تان است.

این مسئله به این دلیل است که معنا اغلب از دادن و بخشیدن مشتق می‌شود، در حالی که شادی اغلب با دریافت و به دست آوردن همراه است. بنابراین اگرچه افزایش دستمزد یا ترفیع شغلی برای مدتی شما را خوشحال می‌کند، اما کمک کردن به دیگران تضمین می‌کند که هر روز واقعاً از کاری که انجام می‌دهید احساس رضایت کنید.

۱۰ راهکار برای پیدا کردن معنا در زندگی شغلی

معنا در زندگی شغلی

در ادامه، ۱۰ استراتژی برای یافتن معنا در زندگی شغلی آمده است. فقط قبل از اینکه این لیست را مرور کنیم، مهم است که توجه داشته باشید؛

  • افراد مختلف به دنبال انواع مختلفی از معنی در زندگی کاری خود هستند.
  • فضاهای کاری مختلف معانی مختلفی را به کارکنان ارائه می‌دهند.

۱. برای خودتان به عنوان یک شخص ارزش قائل شوید

مردم حس معنای وجودی خود را در چیزهای مختلفی پیدا می‌کنند و این منشأ معنایی همیشه نباید کار باشد. یکی از مهم‌ترین مسائل در خصوص حس معنا در زندگی این است که باید ارزشی که برای خودتان به عنوان یک شخص قائل هستید بر معنایی که از شغلتان می‌گیرید مقدم باشد. بر این اساس، توصیه می‌شود به عوامل مختلفی که به زندگی‌تان معنا می‌بخشند فکر کنید و زمانی را به همه آن‌ها اختصاص دهید و سعی نکنید که تمام معنای وجودی خودتان را از کارتان بگیرید.

۲. خودتان را برای دیگران تبدیل به وجودی معنادار کنید

اهداف زندگی

برخی از متفکرین معتقدند که معنای زندگی در این امر نهفته است که وجود خودتان را برای دیگران معنادار کنید. در مورد اقدامات مثبتی که انجام داده‌اید، یا تأثیری که می‌خواهید روی کارکنان، مشتریان، جامعه و بشریت داشته باشید، فکر کنید. همچنین، تحقیقات نشان داده است که روابط قوی حس معنا را در زندگی ما تقویت می‌کنند.

۳. اطمینان حاصل کنید که کارکنان تأثیر کار خود را درک می‌کنند

اطمینان حاصل کنید که هر کارمند درک درستی از تأثیر کار خود بر روی زنجیره‌ی مشتری‌ها دارد. اگر یک کسب‌وکار با رویکرد مشتری‌محور طراحی شده باشد، به راحتی می‌توان معنای هر فعالیتی را درک کرد. در غیر این صورت، وقت آن است که در رویکردهای کاری خود تجدیدنظر کنید.

۴. مسیر پیشرفت شغلی را برای کارمندان خود به شکلی شفاف تشریح کنید

معنی زندگی

بسیاری از کارکنان با هدف یافتن مشاغل دیگر یا حتی تجربه کردن یک مسیر شغلی دیگر سازمان شما را ترک می‌کنند و علت آن هم غالباً این است که در سازمان شما هیچ مسیر شغلی مشخصی را در حرفه‌ی خود دنبال نمی‌کنند. برای همه کارکنان خود ضمن رعایت شفافیت، امکان پیشرفت شغلی مناسب را فراهم کنید تا اطمینان حاصل کنید که در فراز و نشیب‌های پیش رو، با شما خواهند ماند.

۵. روی افرادی که به آن‌ها خدمت می‌کنید تمرکز کنید

هیچ‌چیز برای یک مدیر انگیزه‌بخش‌تر از کمک به تیمش برای دستیابی به اهدافش (چه از نظر حرفه‌ای و چه شخصی) نیست. گاهی اوقات بهترین راه برای تجدیدقوا این است که به شخص دیگری کمک کنید. رهبران برجسته همیشه یک تعهد ذاتی نسبت به کمک و تقویت تیم خود دارند.

۶. اهمیت پیاده‌روی

عادت ورزش منظم

در میانه‌ی روز به مدت ۳۰ دقیقه در بیرون از خانه قدم بزنید، تلفن همراهتان را خاموش کنید و اصلاً به مسائل کاری‌تان فکر نکنید. به جزئیاتی که در مسیر پیاده‌روی‌تان قرار دارند توجه کنید، چیزهایی مثل رنگ ساختمان‌ها، نوع درختان و بوی گل‌ها. توجه به چیزهای کوچک و لذت بردن از آن‌ها در واقع به شما کمک می‌کند تا در محیط کارتان نیز زیبایی‌ها و چیزهای باارزش را کشف کنید و از وجود آن‌ها لذت ببرید.

۷. همسویی شخصی با مشکلی که در حال حل آن هستید

رهبران باید با مشکلی که سازمان آن‌ها حل می‌کند، همسویی شخصی داشته باشند، خواه یک شرکت بازاریابی باشد که به کسب و کارهای کوچک کمک می‌کند یا یک شرکت فناوری پیشرفته که به دانش آموزان کمک می‌کند تا به صورت غیرحضوری درس‌هایشان را یاد بگیرند. رهبرانی که روی مأموریت اساسی شرکت خود سرمایه‌گذاری می‌کنند، در کار خود معنای بیشتری پیدا می‌کنند و می‌توانند از خود، مشتریان و اعضای تیم خود الهام بگیرند.

۸. بخشی از چیزی بزرگ‌تر باشید

تمرکز بر مسیر راه

سعی کنید همیشه بخشی از چیزی بزرگ‌تر از خودتان باشید و روی چیزی که از این راه به دست خواهید آورد تمرکز نکنید. سعی کنید سخاوت بی‌حد و حصر را با انجام کارهایی برای صنعت خودتان در حالت کلی یا اقداماتی جامعه بروز دهید و مطمئن باشید اعمال خوب بی‌پاسخ نمی‌ماند.

۹. هدف‌گذاری و تعیین استراتژی

یکی از مهم‌ترین وظایف یک رهبر برجسته هدف‌گذاری برای سازمان و تعیین راهبردهایی برای دستیابی به این اهداف است. نکته‌ی مهم این است که در این سیاست‌گذاری‌های سازمانی شما می‌توانید مأموریتی بزرگ‌تر از اهداف مالی و کاری را دنبال کنید و منافع کارکنان، مشتریان و سایر ذینفعان دیگر را در آن‌ها لحاظ کنید.

۱۰. فرصت‌هایی را برای کارمندان و خانواده‌های آن‌ها فراهم کنید

علاوه بر پرداخت یک دستمزد عادلانه شما باید برای کارمندان خود این امکان را فراهم کنید که از خانواده خودشان نیز حمایت کنند. در زمان اتخاذ چنین تصمیماتی مدنظر داشته باشید که فرصت‌هایی را به فرزندان آن‌ها نیز فراهم کنید. این اقدام به معنادار کردن هرچه بیشتر فضای کاری هم برای کارفرما و هم برای کارکنان کمک زیادی می‌کند.

editor.2

نویسنده از: ۱۴۰۰/۰۹/۲۴

دیدگاه خود را بنویسید

هفده − 15 =